گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر و مفسران
جلد اول
فصل دوم شیوه بیان قرآنی



سهل و ممتنع
قرآن در افاده معانی، شیوهاي ویژه خود دارد که نه به سادگی روش گفتار عامه است و نه به پیچیدگی تعبیرات خواص، بلکه حد
وسطی بین این دو شیوه (شیوهاي سهل و ممتنع) را برگزیده است؛ در تعبیر و اداي معانی، سهل است به گونهاي که همه کس- آشنا
و ناآشنا- آن را میفهمد و خوشایند کم سواد و دانشمند است. در عین حال ممتنع نیز هست؛ ممتنع از نظر مبانی والا و اهداف بلند
و دور از دسترس، و این بدان جهت است که با ظاهري آراسته و باطنی ژرف، کمال ظاهر و باطن را در خود جمع کرده است.
قرآن رهنمایی است که بهترین راه را مینمایاند و کتابی است که در آن بیان و تفصیل » : پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میفرماید
مطالب آمده است و انسان را به مقصد میرساند؛ سخن آخر و قول فصل است؛ نه بیهوده و گزاف. داراي ظاهر و باطن است؛
ظاهرش حکم و باطنش علم است. ظاهرش آراسته و باطنش ژرف است. داراي نشانههایی است و بر نشانههاي آن نیز نشانههایی
نهاده شده است. شگفتیهاي آن پایان ناپذیر است و تازههاي آن کهنه نمیگردد. در آن چراغهاي پر فروغ هدایت و نمودهاي
ص: 98
.«1» « حکمت جلوهگر است و براي پویندگان، راهنماي شناخت است
.« آیهاي در آن نیست مگر آنکه ظاهر و باطنی دارد «2» ؛ فما من آیۀ الّا و لها ظهر و بطن » : در حدیثی دیگر آمده است
توضیح اینکه در قرآن عبارات روشنی وجود دارد که عامه مردم به خوبی آن را میفهمند، به طوري که به فهم خود کاملا اطمینان
پیدا میکنند و در کنار آن اشارتهایی براي خواص آمده که بر دیگران پوشیده است تا به تناسب مهارت علمی بالایی که به آنان
ارزانی شده است، گرههاي آن را بگشایند و از معضلات آن پرده بردارند. این گونه است که قرآن در کاربردهاي خود توانسته
است بین معانی ظاهر و باطن جمع کند تا هر لفظ، دو معنا یا چند معنا را در کنار هم افاده کند یا معانی گستردهاي را بر حسب
استعمال لفظ » گسترش زمان و تجدد نسلها بیان نماید. این نکته بر حسب عرف عام محال مینماید و به اصطلاح علماي اصول
ولی قرآن به رغم این امتناع، آن را به آسانی در بیان مفاهیم و معانی، روش خود قرار ،« واحد و اراده چند معناي مستقل ممتنع است
داده است.
جمع بین معانی متعدد
برخی از اصولیان گذشته، استعمال لفظ واحد و اراده دو معناي مستقل را عقلا ممتنع دانستهاند؛ زیرا حقیقت استعمال، تنها قرار دادن
لفظ به عنوان نشانه و علامت معنا نیست، بلکه وجه و عنوان معناست و از یک نظر خود معناست، حسن و قبح معنا به لفظ سرایت
میکند، بنابراین امکان ندارد که لفظ با این شرایط در بیشتر از یک معنا استعمال شود.
صفحه 68 از 345
ولی اصولیان متأخر تلاش کردهاند تا این امتناع عقلی را جایز شمرند، بلکه صرفا آن را خارج از متعارف دانستهاند؛ با این بیان که
استعمال لفظ واحد و اراده دو معناي مستقل، در عرف عام معمول نیست و سابقه ندارد، بنابراین چنین استعمالی خلاف متعارف
. است؛ هر چند ذاتا ممکن باشد؛ زیرا استعمال لفظ و اراده معنا، از ( 1) کافی، ج 2، ص 599
. 2) ر. ك: تفسیر عیاشی، ج 1، ص 11 . بحار الانوار، ج 89 ، ص 94 )
ص: 99
قبیل نصب علامت است؛ مانند نصب نشانهها و علایم خطر؛ لذا چنانچه لفظ ذاتا صلاحیت داشته باشد، عقلا نیز منعی وجود ندارد
که یک علامت براي دو مقصود یا بیشتر قرار داده شود و در موقع کاربرد، احیانا هر دو معنا منظور گردد. البته چنین کاربردي،
متداول و متعارف نیست. اما قرآن کریم این مشکل را سهل شمرده و در بسیاري از موارد- بر خلاف متعارف- به کار برده است؛
چنان که با کاربرد یک لفظ بر حسب دلالت اولی آن، معناي ظاهري آن را اراده کرده، ولی همزمان با آن، مفهوم ثانوي عام را که
شامل موارد دیگر هم میشود لحاظ نموده؛ به طوري که همین مفهوم عام ثانوي، مقصود اصلی قرآن را در مقام بیان، افاده میکند
و استمرار و بقاي مقاصد قرآنی را به گونهاي عام و فراگیر در طول زمان تضمین میکند و آن را از انحصار موارد خاص [مورد
«1» . نزول خارج میسازد
نامیده میشود، ولی مفهوم « تنزیل » مفهوم اولی که بر حسب خصوصیات مورد نزول آیه به ذهن میآید معناي ظاهري آن است که
آیه است و همین معناي ثانوي عام آیه « تأویل » عام برگرفته از آیه که قابل انطباق بر موارد مشابه است، معناي باطن و به تعبیر دیگر
ضامن بقاي آن در گستره زمان است.
«... ما من آیۀ الّا و لها ظهر و بطن » : از امام باقر علیه السّلام درباره حدیث متواتري که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در آن میفرماید
منظور از ظاهر، تنزیل و منظور از باطن، تأویل است، برخی از مصادیق آن گذشته است و پارهاي از » : پرسیدند؛ حضرت فرمود
«... مصادیق آن خواهد آمد؛ مانند آمد و شد و گردش خورشید و ماه است؛ هر گاه مصداقی از آن زمینه ظهور بیابد، واقع میشود
مقصود از ظهر قرآن، کسانی هستند که قرآن درباره آنان نازل گردید و مقصود از بطن، کسانی هستند که » : و نیز فرمود .«2»
اگر آیهاي که درباره گروهی نازل شده با مرگ آن قوم بمیرد از » : و اضافه فرمود .«3» « کرداري مانند کردار آنان انجام میدهند
قرآن چیزي نمیماند، حال آنکه از آغاز تا انجام قرآن، ( 1) زیرا خداوند به همه چیز احاطه کامل دارد و عنایت او شامل همه
بندگانش است و شکّی نیست که مفهوم عام برگرفته از آیه در حد ذات خود، معناي دیگري است که مستقلا اراده شده و از معناي
ظاهري و اوّلی لفظ جداست. بنابراین هر یک از دو معناي ظاهر و باطن، خود مستقلا مقصود است و هیچ کدام مندرج در تحت
دیگري نیست.
. 2) همان، ص 94 و 97 ، حدیثهاي 47 و 64 )
. 3) بحار الانوار، ج 89 ، ص 94 ، حدیث 46 )
ص: 100
مادامی که آسمان و زمین پا بر جاست، در جریان است و هر گروهی که آیهاي را تلاوت میکنند، خود را مصداق آن مییابند، چه
.«1» « خیر باشد و چه شر
آري، علم به باطن قرآن یعنی قدرت برگرفتن مفهوم عام قابل انطباق بر موارد مشابه، ویژه راسخان در علم است و هر کس
نمیتواند بر حسب دلالت ظاهر آیه، آن را بفهمد.
جان کلام اینکه تعبیرات قرآن دو گونه دلالت دارند: نخست اینکه وسیله تنزیلاند که عبارت است از آنچه از ظاهر تعبیر آیه به
دست میآید، و دیگر وسیله تأویلاند که از باطن فحواي آیه به دست میآید؛ به گونهاي که مفهوم عام و تأویل قابل انطباق بر
صفحه 69 از 345
موارد مشابه در طول زمان، از درون آیه برگرفته شود؛ در نتیجه قرآن داراي دو دلالت ظاهري و باطنی است و به همین دلیل است
که قرآن (از نظر کیفیت دلالت) بر دیگر سخنان امتیاز دارد.
درباره دفاع از حریم اسلام نازل شده است؛ لذا انجام این واجب دینی بر مسلمانان لازم شد و آنان میبایست « انفاق » مثلا آیات
خودشان را براي این کار آماده کنند و زمینه انجام آن را فراهم آورند. از جمله این مقدمات، علاوه بر بذل جان، بذل مال بود. این،
حکمی است که بر عموم مکلفان واجب است و هر کس باید به مقدار توانش براي عمل به آن اقدام کند و از ظاهر آیه همین امر
فهمیده میشود. اما فقیه آگاه، معانی و مدلولهاي گستردهتري را کشف و استنباط میکند که همه ضروریات و نیازهاي دولت
عدل اسلامی را که براي احیاي کلمۀ اللّه فی الارض به پا خاسته، شامل میشود؛ لذا واجب است که در راه تثبیت پایههاي حکومت
عدل اسلامی و استحکام مبانی آن از بذل مال دریغ نکند. لزوم پرداخت مالیاتها طبق مقررات نظام حاکم نیز از باطن فحواي آیه و
به اصطلاح تأویل آن به دست میآید.
و نیز از آیه خمس غنایم، وجوب پرداخت خمس مطلق فایدهها و سودهاي تجارت به دست میآید، چنان که امام صادق علیه
ي موصوله در آیه و اطلاق لفظ غنیمت بر مطلق معناي فایده، این حکم را استنباط « ما » السّلام با توجه به دلالت عمومی نهفته در
. کردند. از این نمونهها در قرآن کریم بسیار است که مؤید این حقیقت است ( 1) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 10 ، حدیث شماره 7
ص: 101
که همین (امکان استخراج مفاهیم عام از بطن آیه) موجب جاودانه بودن قرآن گردیده است.
زبان خاص قرآن
قرآن همانند هر صاحب اصطلاحی، زبان ویژه خود را دارد، واژهها و تعبیرات را در مفاهیمی استعمال میکند که خود اراده کرده
بی آنکه در لغت یا دیگر عرفها دلیلی بر آن استعمال یافت شود؛ زیرا این گونه استعمالها، اصطلاح ویژه قرآن است که جز از
برخی آیات قرآن به وسیله آیات دیگر گویا میگردد و » : خود قرآن دانسته نمیشود. امیر مؤمنان علیه السّلام به این دلیل میفرماید
.«1» « آیات آن گواه یک دیگرند
همچنین در قرآن تعبیراتی وجود دارد که براي فهم دقیق معانی آنها به ژرف اندیشی و کنکاش عمیق نیاز است و راه دیگري جز
اندیشیدن در خود قرآن و مقارنه آیات با یک دیگر ندارد. به همین دلیل استاد علامه طباطبایی قدّس سرّه بر آنند که دلالت بر
« تبیان لکلّ شیء » مفاهیم قرآن، تنها از خود قرآن میسر است و هرگز نمیتوان از بیرون قرآن به درون آن پی برد؛ زیرا قرآن که
است امکان ندارد تبیینگر خود نباشد، بلکه برخی از آیات، آیات دیگر را تفسیر میکنند و این مسأله در تفسیر، اصل و مبنایی
«2» . بر همین پایه بنا نهاده است « المیزان » معتبر و قابل اعتماد به شمار میرود و علامه شیوه تفسیرش را در
تداوم و » به کار رفته است؛ یعنی « امکان تداوم تأثیر بر طبق مشیت الهی و اراده خاص وي » در قرآن به معناي « إذن » مثلا واژه
به گونهاي که تأثیر در عالم تکوین بر إذن خداوند متوقف است؛ یعنی خداوند خاصیت تأثیري هر « استمرار افاضه از جانب خداوند
نیروي عاملی را در همان حالت به آن میبخشد؛ به این معنا که حالت تأثیري را استمرار میبخشد و افاضه خود را در آن زمان قطع
این اراده، اراده .«3» « وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ » نمیکند و گر نه هیچ نیروي عاملی نمیتواند اندك تأثیري بگذارد
. حادثه است که امکان تأثیر و تأثر در عالم طبیعت را براي ( 1) نهج البلاغه، خطبه شماره 133
. 2) ر. ك، مقدمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 9 )
.29 : تکویر 81 .« و نخواهید مگر آنچه خداوند، که پروردگار جهانیان است بخواهد » (3)
ص: 102
صفحه 70 از 345
اشیاء فراهم میسازد و بدون آن، هیچ عامل طبیعی نمیتواند در جهان هستی تأثیر بگذارد. مقصود از تداوم افاضه در عالم تکوین
همین معناست. خدا میفرماید:
اگر اذن خداوند یعنی افاضه امکان تأثیر از جانب خدا نباشد امکان ندارد سحر آنان .«1» « وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَ دٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ »
و جمله « لا مؤثّر فی الوجود إلّا اللّه » تأثیري بگذارد، چون عوامل تأثیر در عالم هستی متأثر از تأثیر ذات حق تعالی است؛ زیرا
ممکنات در ذات خود نیازمندند و همان گونه که ممکنات ذاتا محتاج افاضهاند اثر آنها در عالم طبیعت که نیز از ممکنات است
یعنی گیاه با افاضه امکان تأثیر حاصل از جانب پروردگار میروید و به .«2» « وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ » . محتاج افاضه است
استفاده میشود. «3» « وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ » در تکوین است که از آیه مبارکه « اذن » اصطلاح قرآن، این همان معناي
همچنین روش قرآن بر آن است که همه افعال را در عالم وجود به خدا نسبت دهد. خواه فاعل آن کار، فاعل ارادي چون انسان و
حیوان باشد یا فاعل غیر ارادي چون خورشید و ماه؛ و این بدان جهت است که تنها مؤثر در تحقق افعال هر چه باشد اعمّ از اختیاري
وَ» : و غیر اختیاري، خداست. اوست که به عوامل مؤثر، توان اثر گذاري و توان تداوم آن را ارزانی داشته است. خداوند میفرماید
یعنی کششها، میلها و دیدگان آنان دگرگون شد و همانها بودند که «4» « نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ
وَ قالُوا » زیرا ؛«5» « خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ » : موجب این دگرگونی گردیدند. و نیز میفرماید
و البته به کسی زیان رسان نبودند مگر به اذن » ( در جاي دیگر میفرماید: ( 1 .«6» « قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ
.102 : بقره 2 .« الهی
.58 : اعراف 7 .« و زمین پاك گیاهش به اذن پروردگارش میروید » (2)
.30 : 3) انسان 76 )
.« و دلها و دیدگانشان را [از قبول آن برمیگردانیم هم چنان که نخستین بار هم به آن ایمان نیاوردند » (4)
.110 : انعام 6
.7 : بقره 2 .« خداوند بر دلهاي آنان و بر شنوایی ایشان مهر نهاده و بر دیدگانشان پردهاي است » (5)
و گفتند دلهاي ما در پوشش است [چنین نیست بلکه خداوند به سزاي کفرشان لعنتشان کرده است، از این روي، اندکی، » (6)
.88 : بقره 2 .« ایمان میآورند
ص: 103
یعنی بدنهاي آنان به پهلوي راست و به پهلوي چپ میگردد و این پهلو به پهلو شدن به ؛«1» « وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ ذاتَ الشِّمالِ »
اذن خداست؛ لذا انجام فعل به خدا نسبت داده شده است.
در قرآن کریم به معناي شخصیت باطنی (حقیقی) انسان است که در پس این شخصیت ظاهرياش نهفته است و همان « قلب » واژه
شخصیت باطنی و حقیقی اوست که جایگاه ادراکات ارزشمند و احساسات بزرگ و بلند مرتبه متناسب با شخصیت والاي انسان
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ » .«2» « إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْري لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَ هِیدٌ » . است
مقصود از قلب در این آیه شخصیت والاي انسان است .«3» « لِما یُحْیِیکُمْ، وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ
که هر گاه از عمل کردن به قوانین شریعت سر باز زند به حیوانی مبدل میشود که نشانهاي از انسانیت در او یافته نشود. همان گونه
که در آیه دیگر آمده:
.«4» « وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ »
در قرآن اصطلاحی خاص بوده و مقصود از آن اراده حادث ناشی شده از مقام حکمت حق تعالی است نه مطلق « مشیئت » واژه
قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ، تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ » : اراده. خداوند میفرماید
صفحه 71 از 345
مقصود؛ مشیّت بر وفق حکمت است. فرمانروایی را به هر کس که حکمتش اقتضا کند .«5» « بِیَدِكَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
.18 : کهف 18 .« و ایشان را به پهلوي راست و چپ میگرداندیم » ( میبخشد و از هر کس که حکمت اقتضا کند میستاند. ( 1
.37 : ق 50 .« بیگمان در این [عقوبتها] براي کسی که صاحبدل باشد یا گوش شنوا و حضور داشته باشد پندآموزي است » (2)
اي مؤمنان! نداي خداوند و پیامبر را که شما را به پیامی حیات بخش میخوانند، اجابت کنید. و بدانید که خداوند میان انسان و » (3)
.24 : انفال 8 .« دل او حایل میگردد و در نزد او محشور خواهید شد
یعنی: با به دست فراموشی سپردن .« و مانند کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند آنگاه آنان را دچار خود فراموشی کرد » (4)
.19 : خدا، خود را نیز فراموش کردند و از یاد بردند که انساناند. حشر 59
بگو: خداوندا! اي فرمانرواي هستی به هر کس که خواهی فرمانروایی بخشی و از هر که خواهی فرمانروایی باز ستانی و هر که » (5)
.26 : آل عمران 3 .« را خواهی گرامی داري و هر که را خواهی خوار گردانی؛ [سر رشته خیر به دست توست؛ تو بر هر چیز توانایی
ص: 104
یعنی به مقتضاي حکمت هر کس را که بخواهیم رفعت میبخشیم؛ به عبارت ؛«1» « نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ » همچنین است معناي
دیگر کسی را که در ذات خودش شرایط را فراهم آورده است بالا میبریم. بنابراین اقتضا و زمینه رشد در خود فرد فراهم شده و
محل شایستهاي براي این عنایت ربانی گردیده است، نه اینکه بی دلیلی برتر یا بدون مرجّح، ترجیح یابد، چون معناي حکمت، قرار
حکیم تنها چیزي ،« إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ » : دادن هر چیز در جاي مناسب آن است. دلیل این مدعا، دنباله خود آیه است که میفرماید
را میخواهد که مطابق حکمت باشد نه آنکه هر چیزي را بخواهد. این گونه تعبیرات در قرآن بسیار است و اینها اصطلاحات ویژه
.« القرآن یفسّر بعضه بعضا » ؛ خود قرآن است که جز از ناحیه خود قرآن قابل شناخت نیست
از جمله ویژگیهاي متعارف قرآن، اعتماد آن بر قراین حالیه روشن به منظور صدور احکامی به شکل قضایاي خارجی است که با
توجه به قرینه موجود در حال خطاب صادر گردیده، نه آنکه قضایاي حقیقیهاي باشد تا احکام، بر موضوعات هر زمان و هر کجا
مترتب شود. این پدیده در قرآن نقش زیادي دارد و گاهی ممکن است کسی این قضایا را حقیقیه بپندارد؛ حال آنکه چنین نیست؛
لَتَجِ دَنَّ أَشَ دَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا، وَ لَتَجِ دَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاري » مثلا آیه
در این آیه نه مقصود، مطلق یهود اعم از معاصران و غیر معاصران است و .«2» « ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ
نه مطلق مشرکان و نه مطلق نصاري، بلکه مراد از یهود، گروهی است که با پیامبر اسلام معاصر بودهاند، و مقصود از مشرکان،
مشرکان قریش و منظور از نصاري، نصاراي نجران در آن زمان و بنابر قولی، هیأت فرستادگان نجاشی است، چون این آیه گزارش
درجات هر کس را که » ( حال امتی در گذشته است که برخی از آنان اسلام آوردند و برخی عناد ورزیدند؛ لذا آیه بعدي ( 1
.83 : انعام 6 .« بخواهیم فرا میبریم
یهودیان و مشرکان را دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان مییابی و مهربانترین مردم را نسبت به مؤمنان کسانی مییابی که » (2)
.82 : مائده 5 .« میگویند: ما نصرانی (مسیحی) هستیم؛ زیرا میان ایشان کشیشان و راهبانیاند که تکبّر نمیورزند
ص: 105
وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَري أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ، یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ » : چنین آمده است
الشَّاهِدِینَ، وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ. فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ
که در این آیات «1» « تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ
یهودیان و مشرکاناند. ،« الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا » مقصود از
که درباره متخلفان از حضور در جنگ است و تنها «2» « سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا » این آیات نظیر آیه
صفحه 72 از 345
به آن گروه از اعراب اشاره دارد که در زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در صحنه جنگ در کنار آن حضرت حاضر نشدند.
اول، منافقان شایعهافکن مدینه « الناس » که مقصود از واژه «3» « الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ » همچنین آیه
الْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفاقاً وَ » دوم، مشرکان قریش و عشیره ابو سفیان بعد از شکست در جنگ است. آیه « الناس » است و منظور از
از همین قبیل است که مقصود آن، بادیه نشینان جفاکار و «4» « أَجْدَرُ أَلَّا یَعْلَمُوا حُ دُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ » : منافق معاصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است، چنان که در سه آیه بعد از این تصریح دارد
101 که این تعبیر در آنها به کار رفته و مقصود، ،99 ،98 ،97 ، و سوره برائت، آیات 90 .«5» « مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَۀِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ
و اگر آنچه بر پیامبر نازل شده است بشنوند، میبینی بر اثر آن حقیقتی که شناختهاند؛ » ( اعراب مدینه و اطراف آن است. ( 1
چشمانشان از اشک لبریز میشود. میگویند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم؛ پس ما را در زمره گواهان بنویس. و چرا به خداوند و
آنچه از حق به ما رسیده ایمان نیاوریم؛ حال آنکه امید داریم که پروردگارمان ما را در زمره شایستگان در آورد.
و خداوند به پاس آنچه گفتند، بوستانهایی که جویباران از فرو دست آن جاري است نصیبشان میسازد که جاودانه در آن خواهند
.83 -86 : مائده 5 .« بود و این پاداش نیکوکاران است
به زودي واپس ماندگان اعرابی [جهاد گریزان بادیه نشین به تو گویند: اموال ما و خانوادههایمان ما را [از همراهی با شما] » (2)
.11 : فتح 48 .« مشغول داشت
.« همان کسانی که [برخی از] مردم به ایشان گفتند که مردمان [مشرکان مکه در برابر شما گرد آمدهاند، پس، از آنان بترسید » (3)
.173 : آل عمران 3
بادیه نشینان عرب، کفر پیشهتر و نفاق پیشهتر [از دیگران اند و در ندانستن چون و چند احکامی که خداوند بر پیامبرش نازل » (4)
.97 : توبه 9 .« کرده است سزاوارتر [از دیگران اند و خدا داناي فرزانه است
.101 : توبه 9 .« و از اعراب پیرامون شما و نیز از اهل مدینه منافقانی هستند که به نفاق، خو گرفتهاند، تو آنان را نمیشناسی » (5)
ص: 106
جمع میان ایجاز و ایفاء
ویژگی دیگر قرآن، رساندن مطالب فراوان و مسائل گوناگون در قالب کوتاهترین تعبیرات و سادهترین کلمات است؛ به گونهاي که
گاهی حجم مطالب چندین برابر حجم تعبیرات و کلمات است. قرآن سرشار از این گونه موارد است و این از ویژگیهاي آن است
که در کوتاهترین الفاظ، بلندترین و گستردهترین معانی را میرساند. مثلا سوره حجرات به رغم کوتاهی آن، که تنها 18 آیه دارد،
مشتمل بر بیش از 20 مسأله از عمدهترین و اساسیترین مسائل اسلامی است.
این سوره در مدینه براي ساختار جامعهاي سالم و مترقی نازل گردید که مفسران به ویژه متأخرین به تفصیل درباره آن سخن
گفتهاند، ما نیز در تفسیر، بخشی از آن را یادآور شدهایم.
حبّ فی اللّه و بغض فی » است که اساس همه شرایع آسمانی است و دیگر، مسأله « لطف » یکی از مسایلی که بدان پرداخته، قاعده
وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ » : است که پایه ایمان به شمار میآید، و در کوتاهترین عبارت میفرماید « اللّه
.«1» « إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ
این لطف و عنایت خداوند به بندگان است که براي آنان اسباب طاعت را فراهم آورد و در دسترسشان قرار داد تا به اطاعت خدا
توانا باشند و از پلیدي و گناه بپرهیزند، به گونهاي که ایمان به خدا و اطاعت او را در دلهاي آنان میآراید؛ یعنی با برداشتن پرده
تجاهل از دلها، آراستگی ایمان را براي آنان آشکار میسازد، همچنین با آشکار ساختن زشتی گناه، آن را برایشان ناخوشایند
صفحه 73 از 345
میسازد به گونهاي که خودشان از آن دست برمیدارند. بنابراین مؤمن، در حالی خدا را اطاعت میکند که خدا خودش طاعت را
در دل او دوست داشتنی نموده است؛ لذا در کمال آرامش و آسانی روي به بندگی میآورد.
چنان که معاصی را نیز با آسانی کامل ترك میکند، چون از درون خود نسبت به آن احساس نفرت میکند. این همان قاعده
ولی خداوند ایمان را خوشایند شما قرار داد و آن را در دلهایتان آراست و کفر و فسق و » ( یعنی فراهم ساختن آنچه ( 1 ) « لطف »
.7 : حجرات 49 .« سرکشی را براي شما ناخوشایند ساخت
ص: 107
موجب نزدیکی بندگان به طاعت و دوري آنان از معصیت میشود) است که از آیه مبارکه به دست میآید.
است که پایه ایمان و اساس عقیده و انگیزه تلاش و جدیت در کار است؛ لذا امام صادق « حبّ فی اللّه و بغض فی اللّه » مسأله دیگر
را تلاوت «... وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ » آنگاه حضرت آیه شریفه .«1» «؟ آیا ایمان چیزي جز حب و بغض است » : علیه السّلام فرمود
.«2» « قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ » : فرمود. در جاي دیگر خداوند میفرماید
نکته سومی که از آیه استفاده میشود این است که هدایت بندگان توسط خداوند نوعی فضل و رحمت است که از مقام فیض
یا در .«3» « فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِینَ » . قدسی پروردگار افاضه میشود نه آنکه از وظایف پروردگار باشد
.«4» « وَ ما کُنْتَ تَرْجُوا أَنْ یُلْقی إِلَیْکَ الْکِتابُ إِلَّا رَحْمَۀً مِنْ رَبِّکَ » : آیه دیگر چنین آمده است
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا » : انسان- به ذات خود- حقی بر خدا ندارد بلکه خداوند تف ّ ض لا انسان را در کنف رحمت خویش قرار میدهد
.«6» « فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَۀً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ » : لذا در دنباله آیه مورد بحث میفرماید ؛«5» « لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ » : از مسائل دیگر مورد بحث در این سوره، مسأله همکاري در زندگی اجتماعی است، میفرماید
در این آیه به مسأله مساوات و برابري اشاره شده و نشان .«7» « أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ
. 1) کافی، ج 2، ص 125 ، حدیث 5 )
.31 : آل عمران 3 .« بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروي کنید تا خدا دوستتان بدارد » (2)
.64 : بقره 2 .« و اگر بخشش و رحمت الهی درباره شما نبود از زیانکاران میشدید » (3)
.« و امید نداشتی که کتاب آسمانی بر تو فرود آید مگر [به واسطه رحمتی از جانب پروردگارت » (4)
.86 : قصص 28
.43 : اعراف 7 .« سپاس خداي را که ما را رهنمون شد و اگر خداوند راهبر نمیشد، هرگز ره نمییافتیم » (5)
.8 : حجرات 49 .« بخشش و نعمتی است از جانب خدا، و خداوند دانا و حکیم است » (6)
هان اي مردم؛ همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدهایم و شما را به گروهها و قبیلهها در آوردهایم تا با یک دیگر انس » (7)
.« و آشنایی یابید، بی گمان گرامیترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترین شماست
.13 : حجرات 49
ص: 108
داده شده که در اسلام، نژادگرایی و قومیت پذیرفته نیست، و هیچ کس از نظر نسب و نژاد بر دیگري برتري ندارد و تنها تقوا یعنی
که لازمه آن ایثار و « برادري اسلامی » سر سپردگی نسبت به [امر] خداوند موجب برتري است. همچنین در این آیه به مسأله
فداکاري است اشاره شده که بالاتر از عدل و انصاف است.
در قرآن در بسیاري از موارد عبارات کوتاه، بسته و فشردهاي وجود دارد که گشودن آن به شرح و بسط فراوان نیاز دارد؛ به عنوان
مثال به دو نمونه زیر اشاره میکنیم:
صفحه 74 از 345
و نفی جبر و تفویض اشاره دارد که از مسائل پیچیده و « أمر بین الأمرین » که به مسأله «1» وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی » آیه
دامنهدار است.
که به مسأله قدرت و استطاعت و عدم استقلال خلق در افعال .«2» « أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ، أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ » : آیه دیگر
اختیاریشان اشارت دارد. امثال این آیات در سراسر قرآن به چشم میخورد و بر ناقدان پوشیده نیست.
رعایت فهم عامه در کنار اقناع خاصه
قرآن در تعالیم و برنامههاي موفق خود روشی را در پیش گرفته که هم عموم مردم از آن بهره میبرند و هم دانشمندان در برابر آن
سر تسلیم فرود میآورند؛ تعبیراتی در قرآن آمده که هر دو گروه آن را میفهمند؛ عامه مردم به ظاهر کلام بسنده کرده، معانی
ظاهري آن را اخذ میکنند، چون ذهنشان با آن امور محسوس مأنوس است و در پس آن نیز چیزي متناسب با محسوسات خود
تصور و بدان بسنده میکنند، ولی دانشمندان حقیقتی را که در پس این تعابیر نهفته است در مییابند و به اشارات لطیف و کنایات
ظریف آن پی میبرند و در برابر آن سر تسلیم و خضوع فرود میآورند.
و این تو نبودي که [تیر] انداختی بلکه » ( یاد کرد که خداوند ( 1 «3» «... اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ » به عنوان مثال میتوان از آیه
.17 : انفال 8 .« خداوند بود که [تیر] انداخت
. 63 و 64 : واقعه 56 .«؟ آیا در آنچه میکارید اندیشیدهاید؟ آیا شما آن را میرویانید یا ما رویانندهایم » (2)
.35 : نور 24 .« خداوند نور آسمانها و زمین است » (3)
ص: 109
در این آیه در مقام شناسایی ذات خویش در عالم هستی برآمده و چون بلند مرتبهترین موجود در عالم حس نور است، خداوند به
آن مثال زده و با چنین تصویري عامه مردم قادرند که از ذات مقدس پروردگار موجودي شفافتر و نمایانتر تصور کنند که در ما
وراي حس است و شباهتی با نور در عالم محسوس دارد و به چنین تصوري قانعاند.
ولی دانشمندان از این تشبیه، نزدیکترین تصور به ذات مقدس حق را دارند، در عالم محسوس چیزي بهتر از نور که بتواند مثال
خداوند قرار گیرد و در تصویر اوصاف خاص خداوند رهگشا باشد وجود ندارد، چون نور، فی نفسه ظاهر و آشکار است و مظهر و
آشکار کننده غیر خود نیز هست؛ ظهور همه چیز در عالم محسوسات (مبصرات) با نور است، ولی نور خودش- ذاتا- ظاهر است و
ظهورش به واسطه غیر نیست. همچنین در عالم محسوسات چیزي که از نور ظاهرتر باشد و در عین حال در کمال خفا و پوشیدگی
هم باشد وجود ندارد؛ در ظاهر آثار خود آشکار است، ولی در کنه و حقیقت ذاتش مخفی و پوشیده است. صفات حق تعالی دقیقا
به همین معنا است، اگر حقیقت وجود حق تعالی را در نظر بگیریم قائم به ذات و مظهر غیر است؛ حقیقت ذاتش مخفی، ولی آثار
وجودش هویداست.
همچنین ملاحظه میکنیم قرآن در استدلالهایش میانه دو روشی را پیموده که در شرایط با هم متفاوتند؛ یکی روش خطابه و
دیگري روش برهان. اولی براي اقناع عامه است و بر مقبولات و مظنونات استوار است، و دومی براي پذیرفتن دانشمندان است و بر
اولیات و یقینیات تکیه دارد. با این حال، براي هر گویندهاي محال مینماید که خواسته هر دو گروه را طبق شیوه خودشان برآورده
سازد؛ زیرا جمع بین مظنون و متیقن در یک کلام ممکن نیست، ولی قرآن کریم با بیانی عجیب و اسلوبی شگفت این مهم را محقق
، 1) ر. ك: التمهید، ج 5 ) «1» . در این مقوله سخن گفتهایم و مثالهایی عرضه داشتهایم « اعجاز بیانی قرآن » ساخته است. در مباحث
.« استدلال در قرآن » ص 499 ، فصل
ص: 110
صفحه 75 از 345
کاربرد استعاره، مجاز و کنایه
قرآن کریم، فراوان از انواع فنون بلاغی استفاده کرده و آنها را به غایت نیکو به کار برده است. البته راهی جز این نبوده که از انواع
استعاره و کنایه و مجاز بهره گیرد، زیرا قرآن معانیاي به گستردگی آفاق عرضه داشته و الفاظ مورد استعمال عرب- که قرآن مقید
بوده با همان الفاظ و کلمات با آنان سخن گوید- بسی تنگ و کوتاه بوده است؛ زیرا عرب، الفاظ مورد استعمال خود را طبق
نیازهاي خود و در سطحی پایین وضع نموده بود و گنجایش افاده معانی بلند و گسترده قرآن را نداشت؛ قرآن به ناچار، به استعاره و
کنایه و مجاز که دامنه گستردهاي دارند روي آورد؛ از این رو این گونه معانی والا و بلند که در این الفاظ کوتاه و تنگ ارائه
گردیده بود، بر عرب آن روز تازگی داشت و چه بسا برخی تعابیر بر ایشان نارسا مینمود.
قرآن بر حسب خلاقیت در سخنوري و استفاده از انواع فنون کلامی و قدرت احاطه بر معانی و مفاهیم الفاظ و نکته سنجیهاي بدیع
در بیانات خود، روشی را بر عرب عرضه نمود که کاملا نوین و بی سابقه و بی نظیر بود و بدین جهت سخنوران و فصحاي عرب را
شیفته خود نمود و آنان در مقابل قرآن زانو به زمین زدند؛ همین موضوع بعد مهمی از ابعاد اعجاز قرآنی به شمار میرود.
شاید همین موضوع موجب گردیده تا در برخی از آیات مربوط به آفرینش و تکوین جهان، و نیز آیات صفات حق تعالی، تشابه رخ
داده باشد، چون قالبهاي لفظی کوتاهتر از آنند که بتوانند معارفی چنان بلند را بیان کنند. بنابراین، زبان قرآن داراي ویژگی
خاصی است؛ از عالیترین انواع استعاره و کنایه و مجاز بهره برده است. رخ دادن تشابه در این گونه آیات، از بلندي معنا و کوتاهی
لفظ نشأت گرفته است.
ص: